وبلاگ :
جرعه اي بـاران
يادداشت :
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت..
نظرات :
0
خصوصي ،
2
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
Labraka
مرا چشمي ست.. خون افشان ز دستِ آن کمان ابرو
جهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو
جهان پير است و بي بنياد از اين فرهاد کش فرياد
الا اي همنشين دل که يارانت برفت از ياد
خدا را اي رقيب امشب زماني ديده بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهاني صد سخن دارم
تو کافر دل نمي بندي نقاب زلف ُو مي ترسم
که مهرابم بگرداند خم آن دل ستان ابرو
مرا چشمي ست ، خون افشان..
پاسخ
ماييم و آب ديده در کنج غم خزيده...